... پرواز تآ تو باید

و این جمعه هم گذشت ُ ...

ککِ ما نگزیـد !

  • کبوتـر :)

هـِجا هجا تقطـیع شدی اربـاب ...

  • کبوتـر :)

برای امشب ترکیب ِ دو حرف کافیست ؛

آخ ...

  • کبوتـر :)

غذایِ نذری را میگذارم جلویم

بغض راه گلویم را بسته و لقمه ها پایین نمی روند!

گلو که هوای ترکیدنش میگیرد ؛

لقمه ی اول ..

لقمه ی دوم ...

پشت هم لقمه میگیرم که هق هقم خفه شود پشت همین لقمه ها و صدایم در نیاید یک وقت

دهانم پُر ِ پُر و چشم ها خالی میشوند تند و تند

و همچنان راهِ گلویم مصدود است.

نذری ات با طعم ِ اشک هم میچسبد ...

  • کبوتـر :)

می شود از حد ِ خودم پا بگذارم فراتر ؟

مثلا
می شود دخترت باشم ؟!
می شود 
صدایت کنم بابا ؟!
بابا حسین ...

  • کبوتـر :)

هوای دلم به کنار

این آسمان ِ ابری ُ نم نم شهر چه میخواهد از جانم این وسط .
شاید 
اشک ِ چشم ِ سکینه است برای عمو ...


+ مثلن دلم یک بین الحرمین ِ بارانی بخواهد !
آرزو بر روسیاهان عیب است ؟!
  • کبوتـر :)

وصیت را که می شنید دست به چشم گذاشت ؛

یا ابتی سمعا و طاعتا ...

وصیت را که اجرا میکرد دست و چشم گذاشت ؛

یا اخا ادرک اخاک ...


  • کبوتـر :)

آبرویم را بگیر و آب ِ رویـَم را نگیر !

گریه ام وقتی نمی گیرد خجالت میکشم ...

.

.

+ بشنوید ...

  • کبوتـر :)

نمیدانم چرا این روزها نوشتنم نمی آید !

همین روزهایی که هر دَم بغض تا دم دم ــآی ِ این گلو می آید و قصد خغه کردن ام را دارد

می آید ولی نمی آید ...

فقط یک هق هقی از ته جانم از آن گوشه کنارها راه باز میکند و می پَرد بیرون !

مثل مریض ِ لِه ُ لَوَرده ای که دارند بخیه اش میزنند مثلن ! نایِ گریه کردن نیست ولی آه و ناله اش به راه است

انگار این گلو میل ِ بریدن دارد ..!

آخخ ...

  • کبوتـر :)

بلاخره بعد ِ مدتهای مدید (12 روز !!) بیان و نیز چشمان ِ دوس ِتان را با قدوم ِ مبارک ِ خویش مزین نمودیم :)

دل تنگ ِ نوشنن شده بودیم فراوان !
هرچند در حال ِ حاضر نوشتن کاریست بس دشوار ..چرا که فارسی ِ کیبورد پاک شده و بنده دارم از حفظ تایپ میکنم !!

از این قضایا که بگذریم ؛؛
بویی دارد به مشام میرسد
و صدای پای کاروانی به گوش
که دلم چه دل دلی میکند برای رسیدنش ...
برای مردن ؛؛
از غم  ِترکیب ِ قشنگ ِ شه و شه زاده و شش ماهه و شش گوشه ...
  • کبوتـر :)