... پرواز تآ تو باید

۷ مطلب در آذر ۱۳۹۴ ثبت شده است

همیشه لابلایِ کتاب های قلبمه سلبمه ی سیاسی و تاریخی و امثهالم که میخوانم و میچینم رویِ هم ؛

کتابچه ای خود نمایی میکرد که یادم نبود و نیست کـِی و از کجا آوردمش!

ظاهرِ ساده وکودکانه اش بیشتر به کتاب قصه های قدیمی ام شباهت داشت و باخودم میگفتم چه به دردِ من میخورد!
دیشب خسته و کوفته از روزمرگی ها و شب مرگی ها !؛ یکهو دلم هوایی اش شد!

فارغ از دنیایِ کتاب های قطور و بعضا خسته کننده برداشتمش و شروع کردم به خواندن ...

روضه ای بود برای ِخودش !

با چشمهایم کاری کرد کارستان ! دلم که جای خود دارد ...

در تاریکیِ نیمه مطلق ،کنج اتاقکم زیر پتوی مظلومیتِ مولایم آنقدر بی صدا ضجه زدم که تارهای صوتی ام خفه شدند !

از داستان تولدش گرفته تا یتیمی و غیبتِ صغری و کبری یـَش را یکی یکی مُردم ...

هوووفف

من این پفِ چشمهایم برای او را دوست دارم !


+ اسمش این بود ! دلم برایت تنگ می شود ...


+ بشنوید اَش ...

  • کبوتـر :)

هرچه کتاب میخواندم ، جلوی پنجره می چیدم

روز به روز ،

اتاقم تاریک می شد ؛

فکرم روشن !

  • کبوتـر :)

غمِ تماشایِ سرِ بابا روی نیزه و دردِ دلتنگی اش به کنار

اسارت و پاهای پر آبله و آن همهههه راه هم به کنار

عذابِ فرستادنِ عمو پیِ آب امانش را بریده بود...

رفتنت شهادت بود یا وفات؟!

سکینه بانوی بابایی ....

  • کبوتـر :)

چند روزِ مانده از اوقات ِمثلن فراغت را هم مثلِ مدتی که گذشت کتاب میخوانم و میچینم روی هم

و تقریبا دارم تبدیل میشوم به یک عدد جوجه سیاستمدار ِ تحلیلگرِ آن طورَکایی !!

و خلاصه یک ایطو چیزایی توی خودمان داریم ؛)

گهگاهی هم مابینِ مطالعات، دقایقی اینستاگرامی شده و مشغولِ لایک و فالو و این قرتی بازی ها میشویم !!

هرچند هیچ کدام از این مجازی بازی ها به اندازه ی در اینجا نوشتن نمیچسبد :)

حقیقتن از بیهوده نشستن و بی مصرف بودن خسته شدم

فقط کتاب خواندن فایده نَ دارد !

به زبان ِ خودمان ؛

دلم میخواد یه حرکتی بزنم !!

از آن حرکت های سرنوشتِ خوب سازِ آینده رقم زنِ آدم بد خوب کنِ ناآگاه آگاه کُنِ امام زمان راضی کن...


+ کتاب معرفی کنید لطفن

کتاب های هدفمند و نه رمان و داستان!

  • کبوتـر :)

مُحرم که تمام میشود ، دل کمتر بی قراری میکند

با خیالِ اربعین اَش روزگار میگذرانی!

صفر که تمام شود ، ...

هوووففف

همه ی غُرها و دل تنگی هارا میگذارم بماند بین خودم و خود اَت !

اینجاهم دیگر جای درد دل نیست ..

حلال اَم کن ارباب ...


+ با خیالِ روضه ی مادر نِ می شَود روزگار گذراند ، میشود مُرد مثلا ! ....

+ ربیع مبارک..

  • کبوتـر :)

این روزها هم با همه ی غم هایش گذشت ُ همان غمِ هرساله را جا گذاشت...

دوستان راحت شدن از غر زدن ها و ضجه هایِ یک منِ جامانده.!

البته اگر کسی پیدا شود و بخواند این کبوترانگی ها را ...

کبوترانگی هایی از دلِ یک کبوترِ بدونِ بال و پـر !

و خلاصه پاییزِ سردی بود و سرد گذشت...

وای به حالِ زمستانش!

آن هم برای یک ِ منِ عجییییییب سرمایی

دلم کوچ میخواهد ! به گنبدی که این روزها از برف سفید است

ولی گرمای دلِ رئوفش درمانِ درد ِدوری ام هستُ بس...




+ روز های درپیش را التماس دعا ، یک کبوترِ همیشه جامانده را یاد کنید...

  • کبوتـر :)

ســال هم سال هـای قـدیم !!

انگار همین دیروز بود که نشسته بودم جلوی تلویزیون و قدم ها را می شمردم !

انگار همین دیروز بود که ضجه های جا ماندگی ام گوشِ جاده ها را کــَر کرده بود

انگار همین دیروز بود که میگفتم این نشد اربعین ِ بعدی ..

یکسال گذشت !

یکسال گذشتُ بازهم .. شنیدن ِ این نـوا و اشک ...

  • کبوتـر :)