این روزها هم با همه ی غم هایش گذشت ُ همان غمِ هرساله را جا گذاشت...
دوستان راحت شدن از غر زدن ها و ضجه هایِ یک منِ جامانده.!
البته اگر کسی پیدا شود و بخواند این کبوترانگی ها را ...
کبوترانگی هایی از دلِ یک کبوترِ بدونِ بال و پـر !
و خلاصه پاییزِ سردی بود و سرد گذشت...
وای به حالِ زمستانش!
آن هم برای یک ِ منِ عجییییییب سرمایی
دلم کوچ میخواهد ! به گنبدی که این روزها از برف سفید است
ولی گرمای دلِ رئوفش درمانِ درد ِدوری ام هستُ بس...
+ روز های درپیش را التماس دعا ، یک کبوترِ همیشه جامانده را یاد کنید...