... پرواز تآ تو باید

تمام لذت دنیا خلاصه شده در این روزهایم !

وقتی که حتی از کنار خیلی از هم دانش گاهی هایی که نمیشناسم هم رد میشوم و ندایِ "چطوری کربلایی؟" میشنوم و یک لبخندِ پهنِ کش دار می اُفتد به جانِ صورتم :)

وقتی که لابلای روضه ها و غصه ها اسم کربلا می آید و نگاه همه به من خیره میشود..

وقتی که امروز با همه خداحافظی میکنم ُ حلالیت میگیرمُ با شنیدن اسم کربلا از ته دل حلالم میکنند و التماس دعا هایشان تمامی ندارد ...

وقتی که میروم به سمتِ دنج ترینُ قشنگ ترین گوشه ی دانشگاهُ مثلِ همیشه مینشینم کنارِ مزارِ اَبَر کربلایی هایی که شفیق ترین رفیق هایم شده اند ... وداع میکنم ُ التماس دعاهای همیشگی ...

انگار نه انگار که طوفانِ سردِ شهر میکشاندم سمتِ خودَش!

چادرم را محکم تر بغل میکنمُ قدم میزنم ...

و یاد اربعینی میوفتم که داغِ پیاده روی تا کربلا دلم را سوزانده بود و قدم به قدم تا گلزار شهدای گمنام میرفتم ُ با بغض میخواندم این نوا را و باز میخوانمش زیر لب ...


+ بشنَوووویییید ...


++ 4 روز تا پرواز ...

  • کبوتـر :)

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی